از سایت: درگاه پاسخگویی به مسایل دینی (http://www.porsojoo.com) حکم مرتد چیست؟ وظیفه ما در برابر کسی که به صراحت به قرآن، پیامبر و ائمه اطهار دشنام میدهند چیست؟
آیا کشتن وی با این که در عرف ارتدادش ثابت نیست، بر ما واجب است؟ توسط: matin تاریخ: 23/9/1385 ارتداد در لغت، به معنای بازگشتن است و در اصطلاح، به معنای خروج فرد مسلمان از دین اسلام(قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشی، ج 3، ص 79، دارالکتبالاسلامیة.) و برگشتن از ایمان به کفر است. این اصطلاح، در آیاتی از قرآن به کار رفته است; از جمله، آیة 54 سوره مائده که میفرماید: "یَـََّأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ...; ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از آیین خود باز گردد (به خدا زیانی نمیرساند) خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند..." و نیز در آیة 217 سورة بقره میفرماید: "وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَـََّئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَـَـلُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالاْ ?َخِرَةِ وَأُوْلَـََّئِکَ أَصْحَـَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـَـلِدُونَ; یعنی کسی که از آیینش برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او در دنیا و آخرت، بر باد میرود، و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود." از آیات قرآن کریم استفاده میشود که مجازات مرتد به خاطر ماهیت مجرمانه عمل مرتد و جلوگیری از پیامد ارتداد است. نه به جهت تغییر عقیده بدون اظهار و ابراز آن. پذیرش اسلام باید طبق منطق باشد; کسی که آیینی همچون اسلام را بعد از تحقیق و پذیرش رها کند و به سوی آیینهای دیگر برود، معمولاً انگیزه صحیح و موجهی ندارد، بنابراین عدول و بازگشت او به تخطئه و خیانت شبیهتر است تا به اشتباه و عدم درک حقیقت; چنانکه قرآن کریم میفرماید: "إنّ الّذین ارتدّوا علیَ أدبَرهم مِّن بعد ما تبیّن لهم الهدی الشّیطَن سوّل لهم و أملیَ لهم; (محمّد، 25) کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است". و در آیه 107 سوره نحل میفرماید: "این به خاطر آن است که زندگی دنیا (و پست) را بر آخرت ترجیح دادند...". تعبیراتی که قرآن درباره مرتد به کار برده: "شهدوَّا أنّ الرّسول حقّ و جآءهم البیّنـَت" (آلعمران، 86) "مِّن بعد ما تبیّن لهم الهدی" (محمّد، 25)، نشان دهندة این است که این گونه افراد از روی عناد، لجاجت، هتک مقدسات و مقابله با اسلام دست از دین برداشتهاند و مؤید آن حوادث صدراسلام (اهل ردّه) است که وقتی عدد مرتدین زیاد شد، آنان به قصد نابودی اسلام به مدینه حمله کرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند.(ر.ک: تاریخ اسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 344 ـ 353، داراحیأالتراث العربی.) علاوه بر آن اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مایل باشند خود را مسلمان معرفی کنند و هر روز مایل نباشند انکار نمایند، به زودی جبهه داخلی کشور اسلام از هم متلاشی خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادی آنها باز خواهد گردید و هرج و مرج در جامعه اسلامی پدید خواهد آمد; چنانکه قرآن کریم میفرماید: "جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید; شاید آنها (از آیین خود) باز گردند." (آلعمران، 72). البته ممکن است گاهی ارتداد فردی، از حدود زبان تجاوز نکند و نه از روی قصد خیانت به مسلمانان، بلکه بر اثر گرفتار شدن در دام شبهات از اسلام خارج شود; امّا بحث ما جنبة کلی دارد و احکام تابع یک فرد و دو فرد نمیشود، بلکه مجموع افراد را به طور کلی باید در نظر گرفت; از این جهت میتوان گفت: بازگشت یک فرد مؤمن به انکار و اعتراض (ارتداد) غالباً خالی از واکنش و تحریکات بر ضد نظام اسلام نخواهد بود; آن هم نه تحریک بر ضد مسائل سطحی و فرعی، بلکه تحریک علیه نظامی که به قیمت خون میلیونها انسان فداکار و جانباز تمام شده است. در این هنگام، ارتداد یک فرد، به صورت هستة فتنه در آمده و تحریکات و واکنشهای او مایة جذب دشمنان و مغرضان و ماجراجویان و افراد ضعیفالایمان گردیده و به ایجاد شورش منجر میشود. آیین مقدس اسلام جهت پیشگیری و ریشهکن ساختن چنین فتنهها و فسادها دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند. بنابراین، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایة بقای دین و حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل میشود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و...) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم (مجازات مرتد) هیچ منافاتی با آیه "لا إکراه فی الدین" و آزادی عقیده ندارد. در پایان لازم است یادآوری کنیم که اسلام میان مرتد فطری (کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است) و مرتد ملّی (کسی که پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان نبودهاند و او بعداً اسلام را پذیرفته، سپس از آن برگشته) و همچنین بین مرد مرتد و زن مرتد فرق گذاشته است. مرد اگر مرتد فطری باشد، بدون قید و شرط اعدام میشود; ولی اگر مرتد ملّی باشد، در صورت عدم بازگشت به اسلام(توبه) کشته میشود. این تفاوت شاید به خاطر این باشد که ضرر ارتداد فردی که اصالتاً مسلمان بوده است (مرتد فطری) به مراتب بالاتر از فرد بیگانه است که غیر مسلمان بوده، سپس مسلمان شده است. فرد اول به خاطر داشتن ارتباطات قوی و نیرومند، روی فکر و ذهن خانوادههای اسلامی و ضعیف الایمان بیشتر میتواند اثر منفی بگذارد و بهتر میتواند بر ضد حکومت اسلام قیام و فعالیت کند; در حالی که اثر منفی فرد دوم از آن کمتر است. امّا زن مرتد (چه فطری و چه ملّی) در اسلام کشته نمیشود و آن هم شاید به این جهت باشد که زن هر چند یک انسان کامل است، امّا بر اثر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثیر قرار میگیرد و اگر چه زودتر به انحراف فکری کشیده میشود، زودتر هم به سوی حق باز میگردد. همچنین برخی از محققان از فقها نیز فرمودهاند: فردی که بر اثر تماس و ارتباط با گروه باطل، شبهاتی در دل او پیدا شده کمکم صورت انکار به خود گرفته و باعث شده تا برخی از احکام ضروری دین را انکار کند، ولی به گونهای است که اگر شبهة او زایل شود، فوراً به آغوش حق باز میگردد، این طور فردی نیز کشته نمیشود.( ر.ک: پرسشها و پاسخها، استاد جعفر سبحانی، ص 255 ـ 260، انتشارات مؤسسة سیدالشهدأ / مستمسک العروة، آیتالله سیدمحسن طباطبایی حکیم، ج 1، ص 378 ـ 384، الطبعة الرابعه نجف اشرف / تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، ج 2، ص 278 ـ 281 و ج 11، ص 418 ـ 421 و ص 426و427، دارالکتب الاسلامیة / المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، ص 342 ـ 347، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشی، ج 6، ص 107و108، دارالکتب الاسلامیة.) در پایان شایان ذکر است حکم به ارتداد کسی به همین سادگی نیست; بلکه باید ارتدادش در دادگاه اسلامی به ثبوت برسد و هنگامی که حکومت اسلامی نیست ارتداد وی پیش مجتهد جامع الشرایط ثابت میشود و او حکم به ارتداد میدهد. اجرای حکم قتل نیز در حکومت اسلامی به عهده حاکم شرع است و در غیر این صورت چنانچه مرجع تقلید اجازه عمومی به کشتن فردی داد ـ مانند سلمان رشدی ـ بر هر مسلمانی واجب کفایی است به آن اقدام کند.چرا در اسلام حکم مرتد اعدام است و مرتد کیست ؟ارسال توسط matin در 28/9/1385.حکم مرتد در مورد کسی است که بر اثر عناد و لجاجت با اسلام و برای ضربه زدن به دین الهی یا ایجاد فتنه و شقاق و اختلاف در میان مسلمین، اعلام کفر نماید و این حکمی کاملاً معقول و منطقی است؛ لیکن اگر کسی به دلیل وجود شبهه و عدم شناخت دقیق اسلام، نسبت به حقانیت آن گرفتار تردید شد، به او فرصت تحقیق و بررسی داده میشود، به شرط آن که در راستای مسائل فوق الذکر، حرکت نکند. در طول تاریخ اسلام نیز تاکنون هیچ کس به جرم تردید در اسلام، اعدام نشده است و بسیاری از کسانی که گرفتار چنین وضعیتی میشدند، ماهها و یا سالها با ائمه(ع) به گفتوگو و بحث و مناظره میپرداختند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مناظره درباره مسائل ایدئولوژیکی، محمدی ری شهری.سؤال: حكم مرتد چيست و فلسفه مجازات سنگين آن چه مى باشد؟جواب: «مرتد» يعنى كسى كه اسلام را پذيرفته و سپس از آن باز گشته.«مرتد» بر دو قسم است: «مرتد فطرى» و «مرتد ملى».«مرتد فطرى» به كسى گفته مى شود كه: از پدر و يا مادر مسلمان تولد يافته و يا به قول بعضى در حالى كه نطفه او منعقد شده پدر و يا مادرش مسلمان بوده اند و سپس او اسلام را پذيرفته و بعداً از آن برگشته است.ولى «مرتد ملى» به كسى گفته مى شود كه: از پدر و مادر مسلمان تولد نيافته بلكه خود بعد از بلوغ، اسلام را پذيرفته و سپس از آن باز گشته است.توبه مرتد ملى پذيرفته مى شود و در حقيقت مجازات او خفيف است; زيرا او مسلمان زاده نيست ولى در مورد «مرتد فطرى» حكم از اين شديدتر و سخت تر است يعنى اگر ارتداد او در دادگاه اسلام ثابت شود، محكوم به اعدام خواهد شد و اموال او به عنوان ارث به ورثه مسلمان او مى رسد و همسر او از او جدا خواهد شد و حتى توبه كردن او نمى تواند جلو اين احكام شديد را بگيرد، گر چه اگر واقعاً توبه كند در پيشگاه خداوند قبول مى شود و براى جهان آخرت او مفيد است.بايد توجه داشت اين سختگيرى تنها در مورد مرتد فطرى آن هم در صورتى است كه مرد باشد.ممكن است كسانى از اين سختگيرى تعجب كنند و آن را يك نوع خشونت شديد غير قابل انعطاف، بدانند كه با روح اسلام سازگار نيست.ولى اين حكم يك فلسفه اساسى دارد و آن حفظ جبهه داخلى كشور اسلامى و جلوگيرى از متلاشى شدن آن و نفوذ بيگانگان و منافقان است; زيرا ارتداد در واقع يك نوع قيام بر ضد رژيم كشور اسلامى است كه در بسيارى از قوانين دنياى امروز، نيز مجازات آن اعدام است.اگر به افراد اجازه داده شود، هر روز مايل بودند خود را مسلمان معرفى كنند، و هر روز مايل نبودند استعفا دهند به زودى جبهه داخلى اسلام از هم متلاشى خواهد شد، و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ايادى آنها باز خواهد شد، و هرج و مرج شديدى در سراسر جامعه اسلامى پديد خواهد آمد.بنابراين، حكم مزبور، در واقع يك حكم سياسى است كه براى حفظ حكومت و جامعه اسلامى و مبارزه با ايادى و عوامل بيگانه ضرورى است.از اين گذشته، كسى كه آيينى همچون اسلام را بعد از تحقيق و پذيرش رها كند، و به سوى آئين هاى ديگرى برود معمولاً انگيزه صحيح و موجهى ندارد، و بنابراين، درخور مجازات هاى سنگين است و اگر مى بينيم اين حكم، درباره زنان خفيف تر است به خاطر اين است كه: همه مجازات ها در مورد آنها تخفيف مى يابد.(1)حکمت حکم اعدام برای مرتد چیست؟حکم اعدام مرتد از جهت تحقق موضوع و اجرای آن بسیار محدود و تحت شرایط خاصی است و این نکته نیز فراموش نشود که مرتد به صرف شک و تردید اعدام نمی شود،مرتدی به دار مجازات آویخته می شود که راه عناد و کج روی را آگاهانه بر داشته ودر صدد تضعیف آیین حق اسلام- که نجات دهنده انسان ها است بر آید. با تامل و دقت در این جهت، فلسفه تشریع حکم مرتد در اسلام روشن می شود ، با وجود این برای واضح شدن بیشتر پاسخ به سوال، به صورت تحلیلی بحث ذیل ارائه می شود: 1) پایه و اساس جامعه اسلامى، دین است و تمام فعالیتهاى اجتماعى و فردى بر محور دین انجاممىشود. دین مانند روح زندگى بخش در همه زوایاى جامعه اسلامى حضور دارد. هر صدمهاى که بهجایگاه رفیع دین وارد شود، اساس جامعه را به خطر مىاندازد. اگر انکار، تکذیب و استهزاى دین، بهویژه توسط مسلمانان صورت گیرد، شبهه و تردید و عدم پایبندى نسبت به دین در میان جامعه اسلامىرخنه و رشد مىکند، دشمنان اسلام که همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دین هستند اگر این راه را بازببینند، با به کار گرفتن و جذب افراد سست ایمان و کشاندن آنها به کفر، براى خارج کردن دین از جایگاهخود و بى اهمیت نمودن آن، اقدام خواهند کرد و جامعه اسلامى با از دست دادن این سرمایه عظیم بهنابودى کشیده خواهد شد. اسلام که دین جامع و کامل است با تشخیص درست این نقطه آسیبپذیر، باوضع حکم ارتداد به مقابله با کسانى که در صدد ضربه زدن به دین هستند پرداخته، ایمان و باورهاى حقمردم را در حصار امن قرار داده و با حفاظت از سلامت جامعه زمینه را براى رشد و سعادت افراد آنفراهم کرده است.12) اثر روانى و اجتماعى این حکم، بالا بردن اهمیت و ارزش دین است. دین براى انجام رسالتخود باید در جامعه، جایگاهى رفیع داشته باشد، همانند حکم قصاص و مجازات سارق که حالتى براىافراد جامعه فراهم مىکند که نه تنها به قتل و سرقت دست نمىزنند بلکه جان و مال دیگران براى آناناحترام پیدا مىکند و در جهت حفظ آن مىکوشند، حکم ارتداد کمک مىکند تا دین در نظر مردمى که ازمنزلت و ارزش نظرى و عملى آن آگاه نیستند جایگاه و ارزش واقعى خود را بیابد، و فوائد بسیارى از اینطریق حاصل مىشود. اگر دین در نظر مردم، مهم و ارزشمند شد، توجه خاصى به آن مبذول مىدارند؛آن را آسان از دست نمىدهند، به دنبال آگاهى و اطلاع صحیح از آن بر مىآیند و با طرح نظرات پخته وسنجیده به رشد عملى و آگاهى مىرسند و این چراغ هدایت را از تیرگى و خاموشى حفظ مىکنند.23) اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، هشدار مىدهد که چشم و گوش خود را باز کنید وبا دلائل منطقى و به صورت آزادانه در مورد دین تحقیق کنید. حال اگر کسى با تحقیق و بررسى کاملمسلمان شد و جزء پیروان اسلام درآمد و سپس خواست از اسلام دست بکشد و در زمره مذاهب دیگردرآید، جاى شک نیست که چنین عملى در اذهان عمومى اثرى قوى در بى اعتبارى و نادرستى اسلامجلوه مىدهد، زیرا عقل مردم در چشم آنها است، وقتى که مىبینند: مسلمانى از دین خود خارج شده وبه آئین دیگر گرویده است، پیش خود فکر مىکنند چنانچه این آئین اسلام بهترین و صحیحترین ادیانآسمانى بوده، پس چرا پیروانش یکى پس از دیگرى از آن خارج شده و به دشمنان آن مىپیوندند؟ آنگاهنتیجه مىگیرند که اصول اسلام یک آئین درستى نیست که بتواند مردم را راضى نگهدارد و نیازمندىهاىآنان را رفع نماید و گرنه معنى ندارد که پیروانش از آن رو بگردانند.(3))- 4) اگر مردم در تغییر عقیده مجاز باشند، افراد مغرض و سودجو از این راه مىتوانند بزرگترین وکوبندهترین ضربات بر پیکر اسلام، وارد سازند، زیرا آنها آگاه شوند، آنگاه مذهب داده در زمره دشمنانشروع به فعالیت نمایند، آیا در این صورت، اسلام، با آزاد گذاشتن باب ارتداد و تغییر مذهب اساس خودرا متزلزل نمىکرد؟ آیا عاقلانه است، آئینى که خود را تنها ضامن سلامت ملتهاى مىداند، گور خود رابا تجویز تغییر مذهب بکند و براى دشمنان خود، پناهگاه قانونى و محکمى پدید آورد، آیا با تجویز»آزادى تغییر مذهب« دست افراد مغرض و سود جو که به خاطر مطامع دنیوى و مظاهر زود گذر زندگى،هر لحظه به شکلى در مىآیند و از ارتکاب هر گونه فساد و تباهى باکى ندارند، بازتر نخواهد شد ومعتقدات میلیونها نفر مسلمان، بازیچه امیال و هوسهاى شوم مشتى افراد ناپاک و آلوده قرار نخواهدگرفت.(4))- 5) در یک جامعه دینى، به ویژه زمانى که حکومت نیز مانند مردم خود را به احکام دین پاىبند بداند،تبلیغ بر ضد دین نوعاً به بر هم زدن نظم و اخلاق عمومى منجر خواهد شد، به همین جهت حکومتاسلامى نیز مانند مردم، خود را موظف به حفظ کیان دین مىداند(5)،حقوقدانان در تعریف نظم عمومی مىگویند: نظم عمومى فرمول مقرراتى است که در آن ذات، حیثیت و منافع مادى و معنوى جامعه بایدمورد حمایت جدى قرار گیرد. در صورت بر هم زدن نظم عمومى وجدان جامعه جریحهدار مىشود.بنابر این براى حفظ آن هرگونه اقدام الزام کننده یا بازدارنده بجا و شایسته خواهد بود.(6)- 6) از دیدگاه برخى از دانشمندان اسلامى، راههاى دستیابى به اهداف شریعت، دفاع از اصول پنجگانه:دین، جان، عقل، نسب و مال انسان مىباشد و اسلام براى حفظ هر یک از این اصول راهکار مشخصىمقرر نموده که حفظ »دین« از طریق »جهاد« و »مجازات ارتداد« حاصل مىشود.(7))- 7) کسانى که در شدت مجازات مرتد، تردید مىنمایند، نوعاً، افرادى هستند که به تمایلات مذهبىهمچون سایر تمایلات نفسانى مىنگرند و مىپندارند «همانطور که بشر در پیروى از تمایلات خویش وترک آنها آزاد است. نسبت به مذهب و مردم نیز، آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگرترک کند». ولى برخورد اسلام با دین، جز این است و در فرهنگ اسلامى، دین از اهمیت والائى برخوردا است. ایناهمیت از نقشى که دین در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد، نشأت مىگیرد. در فرهنگ اسلام، دین تنهاچیزى است که خداوند بر اعطاى آن بر انسانها منّت گذاشته است، یا هدایتِ انسانى به سوى دین،ارزشش بر تمامى آنچه خورشید بر آن مىتابد برترى دارد. و یا گمراه نمودن فردى از دین برابر است باکشتن همه انسانها.در چنین منطقى، اگر حفظ دین در رأس همه واجبات قرار گیرد و براى آن فرمان جهاد و مبارزه داده شودامرى طبیعى و نشأت گرفته از جایگاهى که دین در این منطق دارد، از این روى پیامبر اسلام)ص(مىفرماید: »هرگاه حادثه ناگوارى بر شما وارد شد، جانهایتان را فداى دینتان کنید و بدانید که هلاکشونده کسى است که دینش از بین برود«.(8))8) افزون بر جنگ روانى، ارتداد سبب درگیرىهاى مذهبى هم مىشود، زیرا انسانها نسبت به عقایدخویش تعصب مىورزند و به طور طبیعى، در برابر تحقیر و اهانت عکسالعمل نشان مىدهند، در اینحالت پشت پا زدن به دین و عقاید، عکسالعمل سایر همکیشان را به دنبال خواهد داشت و ادامه اینجریان به درگیرىهاى قومى و مذهبى خواهد انجامید. لذا برخورد با ارتداد و جلوگیرى از آن، در رفعاختلافها و تشنجات مذهبى بسیار مؤثر است.(9))پی نوشت ها:1.مصباح یزدى، محمدتقى، دین و آزادى، ص 106.12.همان، ص 107.23.قربانى، زینالعابدین، اسلام و حقوق بشر، ص 482 - 481 )با اندک تصرف.34.همان، ص 483 - 482.45.هاشمى، سید حسین، ارتداد و آزادى، ص 132.56.همان، ص 130.67.همان، ص 61.78.مجله حوزه، آزادى بیان. ارتداد، ش 42، ص 60.89.همان، ص 62 - 61.10